يه روزايي همه اتفاقات خوبن...

كنار ادمايي كه دوسشون داري..

شايد متوجه نشي كه داره خوب و اروم  ميگذره.

ولي بعد ميرسه يه زماني كه

اونقدر همه شرايط بد ميشه كه به فاصله ي ١-٢ روز

نميتوني باور كنى كه روزهاي خوب و اروم

مدت زيادي نيست كه ازشون ميگذره 

و اصلا وجود داشتن...

ميفهمي بعضي روزارو بعداقدرشونو ميدوني..

وقتي كه وجود ندارن..

.شديدا نااميدم از رسيدن روزاي اروم...

روزام سياه شدن...

يه قسمت اصلي از روزهام جدا شده و ندارمش...

به شدت حس ميكنم همه لحظات سياه شدن...

دوست ندارم يكي ديگه از ادماي مهم زندگيمو

كه قسمت زياديشو ميسازه از دست بدم...

روزاي خوبُ دور ميبينم.....

  

تو یه دوره ی زمانی حس میکنیم

با رفتن بعضی از ادما زندگیمون نابود میشه...

درواقع غیر ممکنه،اینکه اگه نباشن نمیشه..

اصلا امکانش نیست...

تا مدت زیادیم رو حرفمون هستیم...

اما اون ادما رفتن...مدت زیادیه...

ما داریم زندگی میکنیم...

زندگی ادامه داره....

زمان میگذره...

دنیا تغییر نکرده..

همه چی مثله قبل..

همه چیز به جز اون حفره ی خالی

که تو وجودمون حسش میکنیم و قابل ترمیم نیست...

کسی نمیبینش..

کسی هم حسش نمیکنه...

ولی هست...

و بعضی شبا پیش میاد

که حس میکنی اون حفره خالیتر شده...

که روحتو،احساساستو،خاطراتتو....

میکشه درون خودش...

کنترلی نیست...

 

 خدای مـــــن

آنقدررر از آدم هایـــ این دنیا خستهـ ام 

که نه در بهشت میخواهم کنارشان باشم 

در در دوزخ و نه در بزرخ 

تنــــهااااییــــــ

بهترین و با معرفت ترین همراه من است ...

مرا بعد از مـــرگ

جایی ببر 

کــهــ با تنهایی ام 

تنـــها باشم

 

 

سلام.

امیدوارم خوب خوب باشید…چند تاتون تا حالا این حرفو به خدا زدید؟

خدایا چرا دعاهامو مستجاب نمیکنی؟ تا حالا شده دلت بشکنه؟ تا حالا شده بعد دعایی که کردی ببینی هیچ اتفاقی نیوفتاده؟

من قصد دارم تو این نوشتم به امید خدا بهتون بفهمونم که در واقع 100 در 100 دارید اشتباه فکر میکنید

اصلا چرا خدا سختی میده؟ چرا ما باید سختی ببینیم؟ اصلا چرا باید دعا کنیم؟ بچه ها بذارید خدارو اینجوری براتون توصیف کنم.خدای ما خدای رحمت و مهربونیه..این جمله رو زیاد شنیدیم اما کمتر کسیه که بتونه درکش کنه…وقتی میگیم مهربون یعنی خیلی مهربونا..اصلا قابل توصیف نیست.بچه ها خدا عاشق صدامونه !! بذارید یه خاطره تعریف کنم.چند وقت پیش یه حاجتی از خدا میخواستم یعنی گفتم خدا اگه این حاجتمو ندی میرم و دیگه نمیام دمه در خونت..یعنی به قول خودمون قهر میکنم باهات..یه دو روز گذشت دیدم خدا به جای اون یه چیز بهتر بهم داد.خیلی تعجب کردم.بچه ها امداد خدا غیبیه یعنی مثلا وقتی یه دعایی میکنید در واقع خدا گره هاتونو باز میکنه و خیلی باید باهوش باشید که بفهمید کجا چی شده.خدای ما خدای غیبه…یعنی وقتی دعای سلامتی واسه خودت میکنی اخر شب با خودت میگی خب الان دعا کردم چی شد؟ این اشتباست میدونی چرا؟ از کجا معلوم که بخاطر یه دست و روبوسی که با کسی کردی قرار نبود مریض شی و خدا کاری کرد که مریض نشی؟ یا یه جایی که قرار بود اسیبی ببینی با لطف و کرم خودش اون اسیبرو ازت دور کرد؟

خیلی باید باهوش باشیم که بفهمیم کجا و کی خدا دستمونو گرفت.

من به یه مسئله جالبی پی بردم.خدا فوق العاده عاشق صدامونه.اره!! صدامون.خیلی خوشش میاد وقتی بنده ای صداش میزنه .خدا با خودش میگه بلاخره صدام زد..خیلی منتظرش بودم .خدا دوست داره به یادش باشیم.خدا دوست داره هر وقت دلمون گرفت یا گره ای تو زندگی داشتیم فقط از خودش کمک بخوایم.کافیه با صدای اروم بگید

یا الرحمن الراحمین

بلافاصله خدا روشو برمیگردونه و میگه : لبیک حاجت تو چیست؟

وقتی براش از درد و ناراحتی میگی در واقع داری با خدا درد و دل میکنی.خدا با خودش میگه این بنده من به جز من کسیو نداره ..دستور میده به فرشته ها و ملائکه هاش که حتما مشکل این بندشو حل کنن اما میگه کمی صبر کنید…خدا میگه صبر کنید میخوام صداشو بشنوم اخه بعد سال ها اومده سمت من..

بچه ها میدونی چرا خدا حاجتمونو دیر میده؟ اخه میترسه حاجتمونو بده و ما بریم و پشت سرمونو هم نگاه نکنیم..یه سوال دارم ؟ فقط ازت میخوام که قبل جواب خوب خوب فکر کنی…تو گذشته وقتی از خدا چیزی خواستی و خدا حاجتت رو داد شد ازش تشکر کنی و جبران کنی؟ شد دو رکعت نماز شکر بخونی؟ شده یه شب پنشنبه کمی دیر تر بخوابی و کمی با خدا حرف بزنی و حداقل یه صفحه قران بخونی؟ تو شادی هات چقدر به یاد خدا بودی؟

خدا دوست داره حاجتمونو بده ها اما خب میدونه که میری و دیگه بر نمیگردی به خاطر همین دوست داره یکم صداتو بشنوه …شاید بگی مگه صدام چه شکلیه مگه من کیم که خدا صدامو دوست داره…بچه ها یادتون نره روه خدا در ما ادماست…خدا مارو افریده و میدونه که چقدر نیازمندیم…شرم میکنه که دعاهامونو مستجاب نکنه اما اونایی که دوستشون داره دیر تر حاجت میده…اما اگه کمی صدامونو برای خدامون بالا ببریم و با خدا دعوا بگیریم و بگیم خدایا چرا بهم گوش نمیدی خدا سریع به ملائکه هاش دستور میده که حاجت این بندشو بده…خدا ناراحت میشه میدونی چرا؟ اخه با خودش میگه (این بنده منو نمیخواد …حاجتشو میخواد)

خدایی که همیشه بهترینو واسه بندش میخواد چرا باید تنهامون بذاره…بچه ها خدا دعاهامونو خیلی دقیق و به قول معروف خوشگل بر اورده میکنه که ما اصلا نمیفهمیم.کافیه کمی با دقت و با تامل فکر کنی ببینی گره زندگیت کجا بود.

خدا بنده های توبه کارشو دوست داره.تو قران تا حالا دیدی که از واژه دوست داشتن برای یه پیامبر استفاده کنه؟ خیلی عجیبه ها…خدا فقط برای اونایی که توبه میکنن میگه دوستون دارم…میدونی چرا؟ بذار یه مثالی برات بزنم… مثلا یه معلمی وقتی میبینه که شاگرد تنبلش الان یه چند وقتیه داره سختی درس خوندنو به جون میخره و درس میخونه و پیشرفت میکنه چقدر خوشحال میشه!! اخر ترم هم هواشو داره اگر هم نمرش کم بشه کمکش میکنه و با خودش میگه این شاگردم به خاطر منه معلم سعی خودشو کرد …خدا هم دقیقا همینطوره ! وقتی به خاطر عشقی که ته دلت نسبت به خدا داری تو یه محرم یا هر موقع از سال توبه میکنی و نمازتو شروع میکنی همون موقع خدا تموم گذشتتو بخشیده و عشق میکنه که برگشتی تو اغوش خودش…خودشم میدونه که به جز خودش کسیو نداری بخاطر همین تحویلت میگیره

پس در مقابل حاجتتون صبر کنید…با خدا حرف بزنید.دوست داره صداتو بشنوه دوست داره صدای نالتو بشنوه…اگه یه وقت گریت گرفت بدون دقیقا رفتی تو اغوش خدا ..به همه میگه هیس دارم به درد و دلای این بندم گوش میدم…دیدی بعد گریه چقدر سبک میشی؟ دیدی وقتی چشات پر اشک میشه دیگه نمیتونی بند بیاریش؟ دیدی خدارو چه جوری صدا میزنی؟ دیدی هق هق میزنی؟ خدا دقیقا منتظر همین لحظه بود.خدا میخواد از همه دلسرد شیم و از شخص خدا کمک بخوایم.تو این لحظه مطمئن باش همه چی حله…صبر کن فقط صبر بازم برو سمت خدا ..حاجت نداد برو سمتش بدون میخواد بازم صداتو بشنوه… از بزرگیش بگو از اینکه تنهایی فقط خودتیو خودش بگو مثل خودت تنهام.بگو فقط امیدم به خودته به هیچکی به جز تو دل نبستم.. تو دلت بگو خدایا میترسی حاجتمو بدی و برم پی کارم؟ خدا یا میترسی فراموشت کنم؟ خدایا قول میدم هیچ جا نرم…بچه ها دیدی وقتی عشقت یا اونی که دوستش داری میخواد برای همیشه بره چه جوری براش اشک میریزی و التماس میکنی؟ دقیقا باید همین التماسو از خدا کنید و بهش قول بدید که فراموشش نکنید…خدا میترسه حاجت بده و شما فرااموشش کنید

هدف از افرینش انسان: انسان نیازمنده و خدا بینیازه بی نیازه ..خدا وقتی باهاش حرف میزنیم و دعا میکنیم دوست داره و لذت میبره…اما اگر هم باهاش حرف نزنیم و به سمتش نریم صبرش زیاده و منتظرت میمونه.. خدا کمک کردنو دوست داره واسه همین میخواد دعا کنیم..خدا دوست داره صدامونو بشنوه

خیلی جالبه.در قران تو چند جا خود خدا گفته من این ها رو دوست دارم..میدونید یعنی چی؟ درک میکنید دوست داشتن خدا یعنی چی؟بخونید پس

 إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ (195)بقره
 
 ُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ (222)بقره
 
 فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (76)آل عمران
 
 وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ (146)آل عمران
 
 در واقع خدا با گفتن دوست دارم داره تشویق میکنه …و جاهایی میگه که واقعا صبر و استقامت سخته
 
 إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ (159آل عمران
 
 إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ (42)مائده
 
 إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ (4)صف
 

نتیجه گیری : وقتی تو زندگیمون برامون اتفاقی میوفته در واقع نقش دعا و خدا در زندگیمون کم شده و خدا با دادن سخی میخواد مارو بکشونه سمت خودش اما کیا صبر دارن؟ خدا میگه

 

 وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ (146)آل عمران
یعنی من اونایی که صبر میکنن رو و به من توکل میکنن دوست دارم…بچه ها اینجا طرف حسابمون خداستا!! خدا میگه دوسن دارم…این دوست دارم با اون دوست دارما فرق میکنا!!!  خدا به هر دری میزنه که صداش بزنیم اما بعضی هامون سراغ هر کسی میریم الا خدا…
تمام…
 
نوشته شده در  برچسب:خدا دوستم نداره , خدا , من , گناهکار , توبه و بازگشت , ,ساعت   توسط B.M 

 

 از دیار دور یار اشنا میخواندم ........

نوشته شده در  برچسب:شهید , شهادت , شهدا , راهیان نور , از دیار دور اشنا میخواندم ,,ساعت   توسط B.M 

 

 منطق

 
سلاح سرد آدمهاییست

 
که دلشان بی دفاع شده است ...
 

 

 بــــــــرف سفید و گنبـــــد زردت 

چــهــ  دلرباست  


عرش خـــــدا به مشهدتان 

غبطه میخورد 

 

ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی

دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیده‌ام

امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد

خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده‌ام

در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا

زیرا برون از دیده‌ها منزلگهی بگزیده‌ام

من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده‌ام

حبس از کجا؟ من از کجا ؟مال که را دزدیده‌ام؟

تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم

تو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خندیده‌ام

چندان که خواهی درنگر در من که نشناسی مرا

زیرا از آن کم دیده‌ای من صدصفت گردیده‌ام

در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن

صد جان شیرین داده‌ام تا این بلا بخریده‌ام

پیش طبیبش سر بنه یعنی مرا تریاق ده

زیرا در این دام نزه من زهرها نوشیده‌ام



عشق است این اهنگ محسن چاووشی

خلاصه ی غزلی از دیوان شمس مولوی 

 

 

 جادهـ هایــــ بی پایان را دوست دارمــــــ

دوست دارمـــ باغ هایــــــــــ بزرگـــــ را 

رود خانهـــ های خروشــــــان را 

من تمامـــ فیلم هایی کــهـــ در آن ها 

زندانیــان موفق بــهـــ فرار میــــشوند 

دوستــــــــ دارمــــــــ

دلتنگــــ رهایی ام 

دلتنگــــــ نوشیدن خورشـــــید 

در مـــن یک محکــــوم به حبس ابـــد 

پیـــــر و خمیـــــده 

با ذره بیــــــنی در دست 

نقشه هایـــ فـــرار را مـــرور میکنـــــد

 

 

 +پـــاییز است ...

پاییز است و پاییز همیشه ی خــــــــدا بهانه ای است

برای دلتنگــی !

 نه که دلت تنگ کسی باشد ... نه !

اصلا حرف من مفهومی زمینی ندارد 

دلت باید اندکی هوایی باشد فقط 

همـان اندازه که اسمان دلهره باران را در پاییز

لحظه به لحظه به انتظار نشستهــ !

دلت باید دلهره داشته باشد برای پاییز ...

برای ثانیه هایی سرد که لابه لای

نفس های داغ گم میشوند !

پاییز زیباست !

پاییز با همهـ دلگرفتگی هایش زیباست !

انقدر که تمام دلهره هایت را جمع کنی 

قهوه ای شیرین در فنجانی کوچکــــ در دست بگیری 

پای پنجره ای رو بهـ افق بشینی 

رو بهـــ آسمـان 

روبهـ خدا 

و تمام دلهره هایت را در نگاهت بگنجانی

و زیر لب خاطرات را مرور کنی !

خاطرات پاییز قبل شاید ...

شاید همــ باید پاییز بعد را به تصویر بکشی ...

پاییز بعد ...

کجا خواهم بود ؟!

چه حالی دارم ؟!

کلا پاییز همه حالی دارد 

میتوانی شادی کنی قدر همراهی 

و میتوانی غمگین باشی قدر تنهایی 

اما پاییز بعد ...

حتما رفتهـــ ام ! 

باید بروم ....

پاییز بعد باید برم و جا بگذارم تمام دلهره هارا

پشت قاب پنجره ای که هیچوقت نداشتم 

و همیشه در خیال پشتش نشسته ام و 

قهوه نوشیده ام و 

دلهره هایم را زیر لب با خدای خودم مرور کردم ! 

پاییز بعدی را در شهری دیگر اغاز خواهم کرد ! 

این . اینروز ها بزرگترین آرمــان من است !

نوشته شده در  برچسب:پاییز , ابان , ,ساعت   توسط B.M 

 

 مگر می‌توان 

تو را دوست نداشت؟

مثل اينكه

به پرنده بگویی پرواز نكن

بُغ می‌كند، می‌ميرد!

 

 هربار از من ناراحت ميشد

دستمو ول ميكرد

ميرفت يك متر جلوتر از من قدم ميزد

تمام عرض يك پارك رو اينطوري طي ميكرديم
 
تا اينكه
 
تموم ميشد و ميومد دستمو ميگرفت
 
و به حرفاش ادامه ميداد يه جوري كه
 
انگار نه انگار ناراحت شده..
 
هرچقدر ميگذشت باهاش راحت تر میشدم ....
 
تا اينكه سال بعدش وسط اون روزاي خوب..
 
یه شب خوابید و صبحش دیگه بیدار نشد.....
 
بعد از چندين سال الان،
 
من هرجا قدم ميزنم 
 
حس مي كنم هميشه اون
 
يك متر جلوتر از من قدم ميزنه 
 
و من پشيمون لحظاتي ام كه گذاشتم اون 
 
عرض يك پارك رو تنهايي با ناراحتياش طي كنه.
 
ما همه چیو دیر می فهمیم.
.

 
 
(چند ماهی میشه که رفیقم فوت کرده و من......
 
کاش میشد برگردی حتی شده یک دقیقه)
نوشته شده در  برچسب:رفیق , پارک , کاش میشد برگردی , ,ساعت   توسط B.M 

 

 من شش لایه پوشیده بودم باز سردم بود.

اون با یه تیشرت ایستاده بود

قیافه ش ام اصلا شکل آدمایی نبود که سردشونه.

بی معطلی پرسیدم تو یخ نمی زنی؟

گفت من سرمایی نیستم ولی الان واقعا سرده!

 در چنین مواقعی میدونی چی کار میکنم؟

گفتم چی کار؟ گفت قبول میکنم

که الان سرده و من سردمه. 

قبول میکنم همینی که هست دیگه!

اونوقت سرما دیگه اذیت ام نمیکنه خیلی.

خندیدیم.

فکر کردم به اینکه من در زندگی م

هیچ وقت از اول به این حقیقت اگاه نیستم.

حالا تو هر شرایطی.

هربار هی خودمو به در و دیوار میزنم

وای چرا اینه چرا اونه حالا چی کار کنم!

ای وای ای داد ای بیداد!

وسطا یه جایی میرسم به اینکه

انگار دنیا با سیستم

«همینی که هست!»

کار میکنه و تو هم بهتره خودتو با

همین سیستم کوک کنی!

 تا می پذیرم

«همینی که هست!»

یا همه چی شروع میکنه به درست شدن

یاحداقل به یه آرامش موضعی میرسم.

 

 

 

دلتنگ روزهایی هستم که معنای خداحافظ 

تا فردا بود …

نوشته شده در  برچسب:دلتنگی , خداحافظ , خداحافظی , ,ساعت   توسط B.M 

 

 ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم

خداوند اینجاست

اشکهای مرا پاک می کند...چون

خدا در قلب من است

ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم

خداوند هست و مرا بلند می کند... چون

خدا در قلب من است

شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم

پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون

خدا در قلب من است

خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم

خداوند همواره با من است...چون

خــــــدا در ❤ من است

 خداي بخشنده و توبه پذير 


من آمده ام تا با تو بودن را


با سختي ها و هجرت هاي روزگار تجربه كنم


آمده ام هر چند زخمي ، وليكن مي آيم


تا با تو بودن را بياموزم


بنده ناچيزت ـ گرفتار

نوشته شده در  برچسب:خدا , گرفتار , بنده , بنده ی گناهکار , خدایا ,,ساعت   توسط B.M 

 

 ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ

 ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ…!

ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ”ﻗﺤﻄﻲ ﻋﺎﻃﻔﻪ”ﻫﺎﺳﺖ

 اسیرم کرده اند.

پیشترها جنگی بود .

دشمن رویارویی بود ، تیر وتفنگی بود ،

اسیر می شدند آدم ها ،

اسارت آن شکلی همه چیزش معلوم است .

هستند جنایتکارانی که بی اینکه جنگی باشد ،

آدم را اسیر بگیرند .اسمش اسیر گرفتن نیست .

آدم ربایی است .اسارتهای دیگر هم هست ،

که نه تاریخ آغازش پیداست ،نه نام آنکه اسیرت گرفته است

در خانه ام نشسته ام  ، اما نه آزاد ،که اسیر که گروگان ،

اسیر وامی یا مالی یا کسی از نزدیکان

یا آرزوهای بی بنیاد ، یا آدمهای کج ، یا عشقهای موقتی

اسیری اسیری است .

چه  فرقی می کند کی اسیرت کرده باشد وچرا ؟

تو همانی که میتوانی ، میتوانی صدا بزنی ،

بعد بگویی حالا دیگر اسیر نیستی ، برو

 و من بعد از شنیدنش مثل اسب زین کرده

و افسار در دشت های باز و زیر رگبار بهار ،

حس کنم اسیر نبودنم را

 

خدا برای  ما تجدیدیها

در امتحان بندگی، کلاس تقویتی گذاشته

 نام این دوره ی 30 روزه رمضان است

خدا  می گوید :خب ،روزه دارها

حالا موقع افطار موقع اجابت دعاست 

حالا وقتش شده بخواهید از من؟ درخواست کنید

یکی می گوید :آن خرما را بده و دیگری شیر و

آن دیگری ظرف آش را

کسی اصلا حواسش به خدا نیست

تا سحر می خوریم تا مغرب می خوابیم...

خرمایی تعارف به هم میکنیم

با حسی غریب می گوییم قبول باشد

و دوباره تا سحر می خوریم

تا مغرب می خوابیم!

خدایا شاید دیدی در بیداری از تو دور می شویم

فرمودی در رمضان، خواب هم عبادت است!

 

روزی مردی ، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند.

او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت او را نیش زد.

مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. 

رهگذری او را دید و پرسید : “برای چه عقربی را که نیش می زند، نجات می دهی ؟” 

مرد پاسخ داد: “این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشقبورزم.”

چرا باید مانع  عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش می زند؟

 امید را از نجاری آموختم که

مغازه اش آتش گرفت و زغال فروشی باز کرد…

نوشته شده در  برچسب:امید , نجار , زغال فروشی , امید را از نجاری اموختم که , مغازه ,ساعت   توسط B.M 

 

 می خواهم …
طوری لبخند بزنم که گویی هیچ چیز اشتباه نیست …
چنان صحبت کنم انگار … همه چیز عالیست …
آن چنان عمل کنم که رویایی است تمامش …
و
وانمود کنم … هیچ چیزی آزرده ام نمیکند …
هیچ وقت به قدرت واقعی خود پی نخواهید برد ،
مگر اینکه قوی بودن تنها گزینه باقی برای شما باشد
قلمت را بردار ، روی کاغذ بنویس :
زندگی با همه تلخی ها شیرین است .
نقطه سر خط!

 

نوشته شده در  برچسب:زندگی,تلخی زندگی, لبخند,زندگی با همه تلخی ها شیرین است,قدرت انسان,,ساعت   توسط B.M 

 بهار اول فروردین شروع نمی شود.
بهار از اولین برگ ها وشکوفه ها شروع نمی شود.
بهار وقت خریدن تقویم سال جدید  هم شروع نمی شود.
بهار،یک جایی توی سر آدم است.
دقیقا وقتی شروع می شود که آدم دنبال نقطه ای برای تغییر می گردد.
به خاطر همین، بعضی ها در سال چند بهار دارند،
بعضی ها هر چند سال یک بهار دارند،
و بعضی ها اصلا هیچ وقت بهار را نمی بیننند
بهار همین لحظه است.
همین لحظه که آدم می فهمد زندگی اش چیزی کم دارد،
چیزی را باید جا به جا کند.
چیزی را باید جلوی دست بگذارد…

نوشته شده در  برچسب:بهار,مثبت اندیشی,عشق,معرفت,انسان,دنیای درون ,ساعت   توسط B.M 

شیخ عباس قمی در فوائد الرضوی میگوید : کاروانی از سرخس اومدند پابوس امام رضا (ع) .

یه مرد نابینایی توی اونها بود .اسمش حیدر قلی بود .

اومدند امام رضا رو زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلیه مشهد اطراق کردند .

و به اندازهیه روز راه از مشهد دور شده بودند .

شب جووونا گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بزاریم خسته ایم بخندیم و سرگرم بشیم ....

 

  بقیه در ادامه مطلب ...چشمک

ادامه مطلب

نوشته شده در  برچسب:جملات زیبا در باره امام رضا , امام رضا (ع) , داستان , شیخ عباس قمی ,ساعت   توسط B.M 

سلام دوستان.این روزها اکثر علاقه مندان به فیلم و سینما sniper را دیده اند 

محصول 2014 هالیوود به کارگردانی Eastwood clint و ایفای نقش زیبای 

Bradley . داستانی روایی از زندگی ''کریس کایل '' تک تیرانداز امریکایی که در زمان جنگ عراق و 

ایالات متحده امریکا رکورد خود را ثبت نمود . امادریغ و افسوس هیچ کس نام ''sniper ایرانی''

را نمیشناسد !!!!متعجب...کسی که به اعتقاد من کریس کایل را در حد و اندازه های نو اموزی اماتور 

قرار میدهد . او که همواره در ارزوی دیدار معشوق چشم برهم نزد تا اسمانی شد....یادش گرامی باد....

تک تیرانداز ایرانی اولین بود اما کسی برایش فیلمی نساخت 700 شلیک موفق داشت 

{در صورتی که کریس کایل بهترین تک تیرانداز امریکایی فقط 160 شلیک موفق داشت }

به گوش سمت چپش تو عکس دقت کن . وقتی داشته تیربار دشمن رو میزده تیر مستقیم میخوره به گوشش....دم نمیزنه ....

شهید عبدالرسول زرین اهل یکی از روستاهای اطراف دهدشت استان کهگیلویه و بویر اخمد بود .

پدرش را در چهار سالگی و مادرش را در شش سالگی از دست داد . 

صدام برای شکارش 1 تیم بیست نفری از تک تیرانداز های معروف بین المللی رو اجیر کرد ...

که اتفاقا بینشون تیرانداز های امریکایی  هم بودند تازه اون بنده خدا با دراگانف هم شلیک میکرد ... 

که در مقابل  اسلحه اسلحه کریس کایل حکم تفنگ ساچمه ای داره اون شهید بزرگوار افسران اموزش دیده بعثی 

ونیروهای اموزش دیده . رو میزده اما این کریس کایل 4 تا نیروی القاعده عراق رو زده ...صحنه غرور افرین شهادت ....

عبدالرسول کجا و کریس کایل کجا ...

خلاصه از بد بختی ما همین بس که باید بشینیم داستان . کریس کایل { تک تیرانداز امریکایی}

رو ببینیم  اما جوونامون اصلا ندونن زرین کی بود زرینی که باکری بهش میگفت گردان تک نفره 

او در گلستان شهدای اصفهان آرمیده ...

"روحش شاد و یادش گرامی"

نوشته شده در  برچسب:شهید , کریس کایل , عبدالرسول زرین , تک تیر انداز , فیلم و سینما , sniper ,ساعت   توسط B.M 

هنگامیکه که کسی را گرم و صمیمانه در اغوش میگیریم 

هموگلوبین خون او افزایش پیدا میکند هموگلوبین بخشی از 

خون است که ذخایر حیاتی را به همه اندام های بدن 

از جمله مغز و قلب میرساند .

افزایش هموگلوبین اعضای بدن را کوک و به پیش گیری 

از بیماریها کمک میکند .!

نوشته شده در  برچسب:محبت , جملات زیبا , جملات حکیمانه, اغوش گرم , عشق ,ساعت   توسط B.M 

میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی 

توسط موش ها و سنجاب هایی کاشته شدند 

که دانه هایی را مدفون کردند و سپس 

جای مخفی ان را فراموش کردند .

خوبی کن و فراموش کن

روزی رشد خواهد کرد ...

نوشته شده در  برچسب:محبت, مهربانی, ارامش , درخت , جملات زیبا , جملات ارامش بخش ,,ساعت   توسط B.M 

با خودم هـسـتم خودِ حـقیقـی ، خودِ مجـازی .. خـودم ! آهـای تـو! حق نداری به گونه ای رفتار کنی که دلی خاطرخواه تو شـود حق نداری به گونه ای حرف بزنی که دیگری را متوجه خود کنی مهم حقیقی یا مجـازی بودن دنیا نیسـت ! مهم این است که حق نداری دل دیگری را به دنبال خود بکشانی!تـو تنهـایـی ؟ بـاش ! همدمـی نداری ؟ نداشتـه بـاش ! ازتنهایـی خسـته شـدی ؟ خسـته شده بـاش ! اما حق نداری با عشوه گری در دنیای حقیقی یا مجـازی ، در زندگـی دیگـری خللی وارد کـنی ! آیا تاوان تنهایـی تو را یک خانواده باید بپـردازد ؟ مواظب بـاش ! مواظب رفتارت ! مواظب گفتارت ! مواظب دلت ! حق نداری درمحیط مجازی ازکلماتی استفاده کنی که دلی بلرزد حق نداری به هربهانه ای با دیگری مزاح کنی ! حق نداری با رفتارهایت ؛ با کارهایت ؛ با نوشـته هایت و با .. نظردیگـری را به خود جلـب کنی ! نـه ! حـق نـداری !

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: دارم میمیرم گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ 

 

بقیه در ادامه مطلب ...

ادامه مطلب

نوشته شده در  برچسب:زندگی , مرگ , داستان کوتاه , داستان زیبا , تلنگر , داستان جالب , ,ساعت   توسط B.M 

 

بقیه را در ادامه مطلب مشاهده کنید 

ادامه مطلب

نوشته شده در  برچسب:دانستنی ها , همه چیز , واقعیت , دانستنی های جالب ,ساعت   توسط B.M 
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد